۲۶ تیر ۱۳۹۰

شمشیر «خلافت اسلامی» و سینهء مانکن ها !؟

این رباعی ها پس از دیدن تصویر مانکن های پلاستیکی زنانی سروده شد که احکام اخلاق و عفاف ملایان شامل حال آنها شده بود و سینه هاشان را ( همانطور که درتصویر می بینید) ، بریده بود.!؟ ـ






ای شیخ که روحت از بدن می ترسد
خارت زگُل و گُل از چمن می ترسد
با آنهمه مردی که ز ریشت بُرده ست
اسلام ِ تو از سینهء زن می ترسد


----------
ای شیخ که سرت* از گچ و دلت* از سنگ است
پایت به وصال آدمیت لنگ است
اخلاق تو با ظلم و تجاوز در صلح
اسلام تو با سینهء زن در جنگ است
----------
زینسان که ترا به دل بود کینهء زن
گویی که رسد مرگ تو زآئینه زن
وجدان تو می گدازد از شادی و مهر
اسلام تو می گریزد از سینهء زن
----------
ای شیخ که در خیانتی نام آور
دکان تو مسجد است و دامت منبر
زینسان که به پستانِ زنان بدبینی
پستان نمکیده ای مگر از مادر؟
----------


ای شیخ که گرگ همنشین است ترا
صد خنجر کین در آستین است تر
ننگِ تو چو داغ ، بر جبین است ترا
پستانِ زنان دشمن ِ دین است ترا ؟
-----------
ای شیخ ستم زاد و رذیلت بنیاد
آن روز که کودکِ تو را مادر زاد
دستت نگرفت و پا به پا راه نبرُد؟
پستان به دهان گرفتنت یاد نداد؟
----------
ای شیخ که دشمنیت با زن باشد
مردی ت خود از مصدر مُردن باشد
وی پستی خویش کرده پنهان در ریش
پستان زنت چگونه دشمن باشد؟
----------
ای شیخ که لذّتت به آزار بوَد
انسانیت از حضور تو خوار بوَد
پیوسته به زیر شکمت کار بوَد
عقلت در قید ِ بند ِ شلوار بوَد
----------
ای شیخ ِ دغا کران ندارد کینت
جز قتل و تجاوز ندهد تسکینت
با خط خدا چه می برازد حُکمت؟
با زیر شکم چکار دارد دینت ؟



از: م ، سحر


هیچ نظری موجود نیست: