جنجال «جور محمود به ز مِهر حسن» و «ملت پفیوز» و «خلق چلغوز!»
داستان، داستان امروز است
داستان، داستان امروز است
شرح یک عده خلق چلغوز است
که پس از هشت سال دولت مهر
که فرا رفت دود ما به سپهر
بعد آن نکبت و سیهروزی
زندگی با فشار و پفیوزی...
روزنامه «قانون» از حامیان دولت تدبیر و امید!، امروز شنبه نهم خرداد در ویژهنامه طنز «بیقانون» خود، با انتشار شعر طنزی از «علی هدیهلو» به انتقاد از مردمی که منتقد گرانی بنزین و حذف یارانهها هستند پرداخته و برای آنان از صفاتی چون «موذی»، «ملت پفیوز»، «خلق چلغوز»، «سبکمغز» استفاده کرده است.
این شعر و صفحه حاوی آن، (صفحه ۱۳) در حال حاضر، از وبسایت روزنامه قانون حذف شده است.
ملتی خوش بحال و شنگولیم
هپی و نو پرابلم و کولایم
صبر ناچیز و حافظه اندک
نسبتا در حوالی جلبک
داستان، داستان امروز است
شرح یک عده خلق چلغوز است
که پس از هشت سال دولت مهر
که فرا رفت دود ما به سپهر
بعد آن نکبت و سیهروزی
زندگی با فشار و پفیوزی
(با برونسوزی و درونسوزی) (مصراع دوم این بیت، به دو صورت در رسانهها منتشر شده است!)
بعد آمارهای سست و دروغ
وزغ و هفت تیر و شهر شلوغ
آن زمانی که شد سه روزه، دلار
از هزار و دویست، تا سه هزار
وضع قیمت، عجیب داغون بود
روزافزون نه، ساعتافزون بود
روزگار فسادهای بزرگ
عمدتا از نهادهای بزرگ
دولت بیمهار و بیباور
دولت نخبهکش، گداپرور
دولت فقر، دولت تحریم
دولت بیاصول، بیتصمیم
بعد این دورهی سیهروزی
مینمایند عدهای موذی
یاد آن دوره با چنان رشکی
میفشانند قطرهی اشکی
که چرا صد تومن گران شد نان؟
که چرا شد چنان، نگشت فلان
بس که این عده زار و مسکیناند
لنگ آن ۶۰ لیتر بنزیناند
فکر یارانهاند، کم نشود
مایهی ازدیاد غم نشود
با چنین عدهی سبکمغزی
کی توان گفت نکتهی نغزی؟
این جماعت دچار کمبودند
لایق پرزیدنت محمودند
دوش دیدم که در خیابانی
برنوشته است پشت نیسانی:
گشت معلوم عاقبت بر من
جور «محمود»، به ز مهر «حسن»
این شعر و صفحه حاوی آن، (صفحه ۱۳) در حال حاضر، از وبسایت روزنامه قانون حذف شده است.
ملتی خوش بحال و شنگولیم
هپی و نو پرابلم و کولایم
صبر ناچیز و حافظه اندک
نسبتا در حوالی جلبک
داستان، داستان امروز است
شرح یک عده خلق چلغوز است
که پس از هشت سال دولت مهر
که فرا رفت دود ما به سپهر
بعد آن نکبت و سیهروزی
زندگی با فشار و پفیوزی
(با برونسوزی و درونسوزی) (مصراع دوم این بیت، به دو صورت در رسانهها منتشر شده است!)
بعد آمارهای سست و دروغ
وزغ و هفت تیر و شهر شلوغ
آن زمانی که شد سه روزه، دلار
از هزار و دویست، تا سه هزار
وضع قیمت، عجیب داغون بود
روزافزون نه، ساعتافزون بود
روزگار فسادهای بزرگ
عمدتا از نهادهای بزرگ
دولت بیمهار و بیباور
دولت نخبهکش، گداپرور
دولت فقر، دولت تحریم
دولت بیاصول، بیتصمیم
بعد این دورهی سیهروزی
مینمایند عدهای موذی
یاد آن دوره با چنان رشکی
میفشانند قطرهی اشکی
که چرا صد تومن گران شد نان؟
که چرا شد چنان، نگشت فلان
بس که این عده زار و مسکیناند
لنگ آن ۶۰ لیتر بنزیناند
فکر یارانهاند، کم نشود
مایهی ازدیاد غم نشود
با چنین عدهی سبکمغزی
کی توان گفت نکتهی نغزی؟
این جماعت دچار کمبودند
لایق پرزیدنت محمودند
دوش دیدم که در خیابانی
برنوشته است پشت نیسانی:
گشت معلوم عاقبت بر من
جور «محمود»، به ز مهر «حسن»
_________________________________________________________________________________