۰۹ آبان ۱۳۹۴

                                                    در روزگارآشفته  و بهم ریخته ی امروز ایران 

                              داروی " اهل بیت " هم وارد بازار شد!



۰۸ آبان ۱۳۹۴

         حاشیه برخی خیابانهای تهران شب ها شلوغ تر از روزهاست
                ساعت 11 شب - یکی از خیابان‌های اصلی تهران

زن ابروهای تاتو شده‌اش را بالا می‌اندازد و به مرد همراهش اشاره می‌کند که یعنی «نه!». مرد این پا و آن پا می‌کند. زن اما مصمم به نظر می‌رسد. رویش را برگردانده و حواسش به ماشین‌ها است. یکی‌شان ترمز می‌کند. زن سراغ ماشین می‌رود. سرش را خم می‌کند و چیزهایی می‌گوید و بعد خودش را کنار می‌کشد تا احتمالاً راننده بتواند چهره زن را بهتر ببیند. زن توجه خاصی ندارد. عاقبت به توافق می‌رسند. مردی که همراهش است، اشاره‌ای می‌کند و زن می‌رود و دستش را روی دستگیره در ماشین می‌گذارد. هنوز در را باز نکرده که مرد در گوشش چیزی می‌گوید. زن دستش را پس می‌کشد.

راننده بوق می‌زند. زن سوار می‌شود و ماشین راه می‌افتد. چهره مردی که همراه زن بود. در تاریکی چندان معلوم نیست؛ نه آنقدر که چهره زن بود، کرم پودر روشن روی صورتش برق می‌زد و رژ لب زرشکی‌اش از دور معلوم بود. مرد خمیده راه می‌رود. سیگار نیم‌کشیده توی دستش است و با یک حالت شل و وِلی آن را بالا می‌آورد و به لب می‌رساند و پک می‌زند. می‌رود و کنار خیابان روی موتور قراضه‌ای می‌نشیند و باز پک می‌زند. شروع مکالمه با او نباید کار راحتی باشد. نمی‌شود همین‌طوری رفت جلو و پرسید: «شما و آن خانم کارتان چیست؟!» اما می‌شود حدس زد که احتمالاً اینجا نشسته تا خانم برگردد. شاید هم نه. برای فهمیدنش باید منتظر شد و از داخل ماشین زیر نظرش گرفت.20 دقیقه بعد از اینکه زن سوار ماشین می‌شود، یک پراید سفید درست همان جایی که مرد روی موتور نشسته و به خیابان چشم دوخته، ترمز می‌کند. زنی از صندلی پشت ماشین پیاده می‌شود. زن قبلی نیست. لاغر و ریز اندام است. مانتوی بلند مشکی پوشیده با شال سفید. صورتش زیاد معلوم نیست توی تاریکی. دو نفر جلو نشسته‌اند. مرد از روی موتور خیلی چالاک، طوری که به وضعیتش نمی‌خورد، پایین می‌پرد و خودش را به پراید می‌رساند. کسی که کنار راننده نشسته دستش را بیرون می‌آورد و چیزی به او می‌دهد. مرد پول را می‌گیرد و می‌شمارد و دستش را به نشانه تأیید بالا می‌آورد و به سمت سرنشینان پراید تکان می‌دهد. راننده پراید گازش را می‌گیرد. زن معطل همانجا ایستاده. مرد چیزی می‌گوید و روی موتور می‌نشیند. زن ترکش سوار می‌شود و با هم می‌روند.ساعت یک بعدازظهر - ایستگاه متروی سعدیخودش خواسته که توی ایستگاه مترو قرار بگذاریم. ساعت یک، وقت خوبی است. صبح‌ها تا دیروقت می‌خوابد. تا خودش را جمع و جور کند ساعت دوازده، دوازده و نیم می‌شود. تا برسد به ایستگاه متروی سعدی، همان یک می‌شود. نازی را به چهره نمی‌شناسم. می‌گوید شال آبی سر می‌کند با مانتوی طوسی راه راه. چشمم دنبال زن‌های با شال آبی می‌گردد. یکی می‌آید. مانتوی او طوسی نیست اما می‌خورد که خودش باشد.بی‌اعتنا از کنارم رد می‌شود. منتظر می‌مانم. قرار است کنار باجه فروش بلیت ایستاده و کوله‌پشتی‌ام را یک وری روی دوشم انداخته باشم. چیز دیگری به ذهنم نرسیده بود آن‌وقت که تلفنی با نازی حرف زده بودم؛ نازی که نمی‌دانم اسم واقعی‌اش چیست و شماره‌اش را از یکی از دوستان مددکار گرفته‌ام، 36 ساله است. نمی‌دانم اهل کجاست. اهمیتی هم ندارد. تنها اطلاعاتی که از نازی دارم همین است و اینکه خانه‌اش احتمالاً حوالی ایستگاه سعدی است. نازی سر می‌رسد. شال آبی فیروزه‌ای سرش کرده و مانتوی طوسی راه راه پوشیده؛ همانجور که گفته بود. با لبخند سراغم می‌آید. یک اسکناس هزاری دستش گرفته تا بلیت بخرد. می‌رود بازار. همراهش می‌شوم.
13 ساله بوده که شوهرش داده‌اند. می‌گوید: «اصلاً حالی‌ام نبود که شوهر چه هست! تا آمدم به خودم بیایم دیدم آینه و شمعدان آورده‌اند و تور سفید را انداخته‌اند روی کله‌ام. بچه بودم دیگر. کدام دختر بچه‌ای است که دوست نداشته باشد عروس شود؟ کفش سفید را پایم می‌کردم و توی اتاق رژه می‌رفتم. به خیالم همه‌اش همین است. نقل و تور و آینه و شمعدان. همه بیایند و قربان صدقه‌ام بروند که چه عروسی! چه عروسکی! عروسک‌ها را چیده بودم در اتاقم. یک اتاق داشتیم خانه مادر شوهر. پر عروسک بود اتاقم.»ایستگاه امام خمینی(ره) شلوغ است. خیلی‌ها پیاده می‌شوند و خیلی‌ها سوار. نازی کیفش را توی بغلش سفت نگه داشته. «شوهرداری بلد نبودم زیاد. اول خرجمان یکی بود با مادر شوهرم. هرچه درست می‌کردند همه با هم می‌خوردیم. یک روز گفتند خرجتان را سوا کنید. همان وقت‌ها بود که شوهرم تازه مواد را شروع کرده بود، با دوست‌هایش. غذا درست کردنم زیاد خوب نبود. غذا را می‌سوزاندم یا برنج را شفته می‌گذاشتم توی سفره. شوهرم کتکم می‌زد و غذا را پرت می‌کرد از پنجره بیرون. زیاد کتک می‌خوردم، سر هر چیز. وقتی خمار بود، بیشتر. دوست‌هایش را می‌آورد خانه. می‌نشستند به کشیدن. آن موقع 18 سالم بود. بچه نداشتم. آخر سر هم نفهمیدم بالاخره مشکل از کی بود ولی تا سه سال بعدش که جدا شدم، خبری نشد که نشد. شاید بچه که می‌آمد، شوهرم ترک می‌کرد. با یک چمدان از خانه‌اش درآمدم. پرتم کرد بیرون چون مادرش بهم تهمت زده بود که با مردها ارتباط دارم. اصلاً اینجور نبود. دوست‌های عوضی‌اش همه نظرناپاک بودن اما من...»چشم‌های نازی یک‌باره حالت غمگینی به خود می‌گیرد. تا آن وقت تلاش می‌کرد خودش را به اصطلاح شاد و شنگول نشان دهد. یکباره اما پرت می‌شود به گذشته: «بعد از طلاق دو بار صیغه شدم. جفتشان زن و بچه داشتند. خانه پدرم نانخور اضافی نمی‌خواستند. گفتند یا برگرد خانه شوهر یا دوباره شوهر کن. شوهر صیغه‌ای هم شوهر است دیگر! فقط موقت. یکی‌شان زنش فهمید و قشقرق راه‌انداخت. آن یکی مدت صیغه که تمام شد، تمدید نکرد. گفتم این بار فقط ازدواج دائم. یک مورد هم پیدا شد. ازدواج کردم. این یکی هم معتاد از آب درآمد. اما فرقش با اولی این بود که هیچ تعصبی نداشت که زنش با مردها ارتباط داشته باشد. اوایل برایم سخت بود. نمی‌توانستم باور کنم. گریه‌ها کردم. چاره‌ای نداشتم. کم کم عادت کردم. دیگر برایم مهم نبود. یکی بهم گفت چرا این کار را می‌کنی؟ طلاق بگیر و برای خودت کار کن تا مجبور نشوی خرج مواد این لندهور را بدهی. همین کار را کردم.»قطار ایستگاه 15 خرداد می‌ایستد. نازی پیاده می‌شود. از پنجره نگاهش می‌کنم. انتظار دارم برگردد و مثلاً برایم دست تکان دهد. شال فیروزه‌ای بین جمعیت گم می‌شود.ساعت 10 صبح - مرکز مشاوره
کسانی که اینجا می‌آیند یک وجه مشترک دارند. بیشترشان زنان و دختران آسیب‌دیده هستند؛ همان‌هایی که نام «خیابانی» را یدک می‌کشند. معصومه کمکشان می‌کند. مددکار است.اینجا یک اتاق دارد برای مشاوره. شاخه آسیب‌های اجتماعی - زنان خیابانی که حالا خیلی هایشان دوست شده‌اند با معصومه. یکی‌شان نازی است که دو هفته‌ای است شماره موبایل قبلی‌اش را کنار گذاشته و حالا یک شماره جدید دارد؛ همان شماره‌ای که با آن تماس گرفته بودم.معصومه می‌گوید:« این‌ها بیشترشان خانواده‌های نابسامان دارند. پدر و مادر معتاد یا بزهکار. خیلی هایشان 14، 15 سالگی از خانه فرار کرده‌اند. بعضی‌ها از خانه پدر و بعضی‌ها از خانه شوهر. شوهرهای معتاد و بیکار که بعضی وقت‌ها زن‌هایشان را مجبور به تن‌فروشی کرده‌اند؛ مثل نازی. حالا قرار است در یک کارگاه خیاطی کار کند. خودش راضی است. می‌گوید خسته شده‌ام. بعضی‌هایشان اما اینجوری نیستند. به این کار عادت کرده‌اند. خرج بچه‌هایشان را با پولش می‌دهند. خیلی غم‌انگیز است.»او ادامه می‌دهد: «ما اینجا قرار نیست به جهت قانونی با این زن‌ها برخورد کنیم. هدفمان کاهش آسیب است. بهشان آموزش می‌دهیم که چطور مراقب خودشان باشند. هرکس را هم که بخواهد، به زندگی عادی برگردد تا جایی که می‌توانیم کمکش می‌کنیم. کمک مالی از دستمان برنمی‌آید. باید برایشان جلسه‌های مشاوره بگذاریم. اگر شد، برایشان کار پیدا کنیم، چون این‌ها به خاطر نیاز مالی به این کار تن می‌دهند. البته مواردی هم هست که فرد، دوست دارد چنین روابطی داشته باشد و حتی به لحاظ مالی هم آنچنان محتاج نیست. این هم نوعی مشکل روانی است که باید با تراپی و جلسه‌های متعدد روی آن کار شود. به هرحال ما هرکاری از دستمان برمی‌آید می‌کنیم تا این آسیب اجتماعی به حداقل برسد اما مسأله این است که تا این مسأله به صورت ریشه‌ای درمان نشود، نمی‌توان به بهبود وضعیت امید داشت.»معصومه به یکی از مددجویان اشاره می‌کند که 24 ساله است و تا به حال سه بار خودکشی ناموفق داشته. می‌گوید در کودکی مورد سوء‌استفاده جنسی قرار گرفته و وقتی 16 سالش بوده با پسر مورد علاقه‌اش فرار کرده تا مثلاً با او ازدواج کند. پسر هم او را در یکی از شهرهای مرزی رها کرده و دنبال کارش رفته. بقیه‌اش هم که دیگر معلوم است. آوارگی و تن‌فروشی.معصومه صدایش را پایین می‌آورد و می‌گوید: «دختر بیچاره ایدز دارد.» نفسم می‌گیرد. تلاش می‌کنم چهره دختر را در ذهنم مجسم ‌کنم. هیچ تصویری ندارم. به جایش دوباره چهره نازی می‌آید جلوی چشمم، با شال فیروزه‌ای.                               
                                                         _________________________________

۰۳ آبان ۱۳۹۴

قم ، آبانماه 94

                      شکل و شمایل معرفی وقایع محرم ، در رژیم اسلامی ایران !.


                              --------------------------------

۰۱ آبان ۱۳۹۴

آب‌گرفتگی معابر و سیلاب در رامسر ...


                                   بارش باران باعث آب‌گرفتگی و سیلاب در شهر رامسر استان مازندران شد.
بارش باران در بخش‌هایی از شمال ایران باعث جاری شدن سیل و آب‌گرفتگی شد. این بارندگی‌ها همچنین سبب طغیان رودخانه "چشمه کیله" شهر تنکابن < شهسوار > نیز شد.


۲۸ مهر ۱۳۹۴

دستفروشی در < رژیم اسلامی > ایران به مشکلی بزرگ تبدیل شده است. از کنار دستفروشان نمی‌توان و نباید به‌سادگی گذشت. آنان اغلب سرنوشتی تلخ و دردناک دارند. تا آنجا که به تازگی دو تن از آن‌ها دست به خودسوزی زده‌اند.

واگن‌های مترو برای دستفروشان محل مناسبی برای کسب و کار است، اما این تونل‌ها هم عاری از حوادث تلخ نیستند. چندی پیش یک دستفروش که اموالش توسط ماموران شهرداری ضبط شده بود، تهدید کرد که در صورت پس نگرفتن وسایلش که تمام سرمایه‌اش بوده، خودش را جلوی قطار پرت خواهد کرد. بی اعتنایی ماموران سبب شد او به حرفش جامه عمل بپوشاند و پایانی دردناک را برای خودش رقم بزند.
دستفروشی نه زن و مرد می‌شناسد نه سن و سال؛ برای اغلب دستفروشان، این کار آخرین انتخاب برای کسب درآمد است.
یوسف عساکره چندی پیش در اعتراض به برچیده شدن بساط دستفروشی خود در مقابل شهرداری خرمشهر اقدام به خودسوزی کرد و پس از چند روز درگذشت. عکسی که می‌بینید بساط دستفروشی او بود.
کمی میوه و سبزی تازه، اگر خوراک روزانه شهروندان است، برای عده‌ای تنها سرمایه باقی مانده و کسب روزی محسوب می‌شود.
فرشاد درکه، قهرمان کیک‌بوکس ایران به گفته خودش حالا "ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺯﯾﺮ ﺳﯿﻨﮏ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﯾﮏ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻓﺴﺖ ﻓﻮﺩ" است. این مدال‌های رنگارنگ هم نتوانسته برای او سرنوشت خوبی رقم بزند.
خیابان‌های< شهرهای >  خوزستان بیش از هر جای دیگر ایران شاهد کسب و کار دستفروشان هستند. دستفروشانی که هنوز اثرات جنگ را در این خیابان‌ها می‌بییند.
"مدال‌هایت برایت نان و آب نمی‌شود"؛ این جمله را یک مامور شهرداری به دستفروشی گفته بود که تلاش می‌کرد وسایلش را از او پس بگیرد. قهرمانان ورزشکار ایرانی هم سهم زیادی در جمعیت دستفروشان ایرانی دارند.
زنان خوزستانی میزان قابل توجهی از جمعیت دستفروشان این استان را تشکیل می‌دهند. استانی که بیشتر مردانشان در ۸ سال جنگ با عراق کشته شدند.
                                         _________________________________________

۲۶ مهر ۱۳۹۴

عدالت به سبک اسلام < حاکم در ایران امروز > را در این تصویر ساده به عنوان نمونه می توانید ببنید.
عدالت به سبک اسلامی را در این تصویر ساده می توانید ببنید.
جرم دیگر آتنا پس از حبس این بود که با وکیلش آقای محمد مقیمی دست داد. دست دادن با نامحرم را جرم تلقی می کنند و برایش دادگاه برگزار می کنند. اخیرا دو شاعر دیگر سید مهدی موسوی و فاطمه اختصاری را هم به جرم دست دادن به شلاق محکوم کردند!.
                                         ملا و مملکت داری ......؟؟

۲۲ مهر ۱۳۹۴

وقتی جامعه ای بهم ریخت ، " ژیمناستیک " هم - میشود ژیم لاستیک ....!!

                                                          " ژیم لاستیک !!" 

۱۹ مهر ۱۳۹۴

در این طرح که از سوی وزارت آموزش و پرورش! حمایت می‌شود، دختران دبستانی تحت آموزش‌های خاص قرار می‌گیرند و در صورت چادری شدن، جوایز متعددی دریافت می‌کنند و از امتیازهایی مثل بلیت مجانی برای مراکز فرهنگی و ورزشی و همینطور، شرکت در برنامه‌های کودک تلویزیون برخوردار می‌شوند

چادری شدن هزاران دختر دبستانی در ۱۰ سال گذشته، در < رژیم اسلامی > ایران .
عدالت برای ایران - هزاران دختر دبستانی در ده سال گذشته به دلیل “طرح ملی!! حجاب مدارس” چادری شده اند. براساس آمارهای مرکز تحقیقات و طرح‌های کاربردی حجاب (ریحانه)، نزدیک به ۱۸ هزار دختربچه بین ۷ تا ۱۲ سال در سال تحصیلی گذشته از سوی طلبه‌های مستقر در مدارس ابتدایی دخترانه هفت استان ایران تحت آموزش و تشویق برای پوشیدن چادر قرار گرفته‌اند.
 همین موسسه اعلام می کند که فقط در سال ۱۳۹۰، هزار و ۴۴۰ نفر در شهر تهران و ۶۸۲۶ هزار و ۸۲۶ نفر در شهرهای مشهد، ارومیه، اصفهان، شیراز، کاشان، ساری و شهرری تحت آموزش‌های طلبه‌های زن، چادری شده‌اند.
 در این طرح که از سوی وزارت آموزش و پرورش! حمایت می‌شود، دختران دبستانی تحت آموزش‌های خاص قرار می‌گیرند و در صورت چادری شدن، جوایز متعددی دریافت می‌کنند و از امتیازهایی مثل بلیت مجانی برای مراکز فرهنگی و ورزشی و همینطور، شرکت در برنامه‌های کودک تلویزیون برخوردار می‌شوند. این طرح قرار است به تدریج در تمامی مدارس کشور اجرا شود.
عدالت برای ایران، به مناسبت ۱۹ مهر، روز جهانی دختربچه ها، ضمن انتشار این آمار، نگرانی خود را از نقض حقوق کودکان دختر در ایران به دلیل اجبار به رعایت حجاب اسلامی ابراز می دارد.
اینفوگرافیک “مدرسه، با مانتو و مقنعه”، که به همین مناسبت منتشر شده، واقعیات و آمارهای مربوط به حجاب دختربچه‌ها را به طور خلاصه نشان می‌دهد. ‌
عدالت برای ایران پیش از این در یک گزارش تحلیلی، آمارهای یادشده را به علاوه سایر موارد نقض حقوق دختربچه‌ها به دلیل حجاب اجباری به کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد تسلیم کرده بود. این کمیته قرار است در بهمن ماه امسال به وضعیت حقوق کودکان در < رژیم > اسلامی ایران رسیدگی کند.
رعایت نکردن قوانین حجاب در ایران< اسلامی >  مجازات حبس و جریمه نقدی در پی دارد و از آنجا که سن مسئولیت کیفری برای دختران ۹ سال است، ‌دختربچه‌هایی که حجاب را رعایت نکنند از سن ۹ سالگی مجرم به حساب آمده و می‌توانند مورد مجازات قرار بگیرند!.
آماردقیق بازداشت یا توبیخ دختران زیر ۱۸ سال به دلیل رعایت نکردن حجاب هیچ‌گاه به صورت رسمی اعلام نشده اما اظهارات مقامات رسمی انتظامی برخورد با کودکانی که حجاب کامل اسلامی ندارند را تایید می‌کند.
 به عنوان نمونه  رضا حسینی، فرمانده گرمسار اعلام کرده که ۸۲ درصد زنانی که در طول شش ماه نخست سال ۱۳۸۶ به اتهام «بدحجابی» بازداشت شده‌اند، بین ۱۶ تا ۲۶ سال داشته‌اند؛ همچنین به گفته علیرضا افشار،معاون اجتماعی وزیر کشور ۶۷ درصد بازداشت شدگان به دلیل عدم تطبیق با قوانین حجاب طی دو ماه اردیبهشت و خرداد در سال ۱۳۸۹ بین ۱۶ تا ۲۰ سال داشته‌اند.
 در گزارشی که سال ۱۳۸۹ از سوی نیروی انتظامی ایران منتشر شد نیز آمده است که هشت دهم درصد زنان بازداشت شده به اتهام «بدحجابی» کمتر از ۱۵سال و ۴۶ درصد آنها نیز بین ۱۶ تا ۲۰ سال داشته‌اند.
دخترانی که برای نقض قوانین حجاب به طور موقت دستگیر شده اند، در کنار مجرمان با اتهام جرائم مواد مخدر و دیگر اشکال جرائم نگه داری می شوند، و مورد برخوردهای توهین آمیز در هنگام بازداشت قرارمی گیرند. بازداشت و بدرفتاری دختران زیر ۱۸ سال به دلیل رعایت نکردن حجاب کامل اسلامی ناقض مواد ۱ و ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک است و آنها را مشمول آیین دادرسی مشابه بزرگسالان قرار می دهند.
با وجود اینکه بر اساس قوانین اسلامی دختران پس از ۹ سالگی ملزم به رعایت حجاب اسلامی هستند٬ مقررات آموزش و پرورش دختران را از ۷ سالگی مجبور به رعایت حجاب می‌کند و بیش از شش میلیون دختر دانش آموز زیر ۱۸ ساله که براساس مقررات بین‌المللی کودک محسوب می‌شوند، موظف به پوشیدن مقنعه و مانتو و شلوار هستند.


                                                       ___________________________

۱۵ مهر ۱۳۹۴

گل های با ریشه فرودگاه شیراز در دست بی ریشه گان < رژیم >
  روز دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴ ، استاندار فارس به همراه مقامات ارشد سپاه و ارتش و آخوندهای همراه، اقدام به کندن۷۰ شاخه گل با ریشه از محوطه فرودگاه شیراز کردند تا در برابر تابوت کشته شدگان فاجعه منا ادای احترام کنند!!.

 باید تصور کرد که تمامی مقامات استانی برای مراسم استقبال از پیکر قربانیان مراسم حج < منا > به فرودگاه می روند، بدون آنکه حتی یکی از آنها دسته گلی را از قبل تهیه کرده باشد. گویا در کل شیراز گل و دسته گلی یافت نشده است!.
 نگاهی به عکس ها و قیافه های آن ها که در جلو جمعیت چندین هزارنفره مردم ایستاده اند و بر تابوت ها، گل های ریشه کن شده را می گذارند، آدم را در حیرت فرو می برد.

 در حیرت این که، این ها دیگر چه موجوداتی هستند؟ آیا آنها در مراسم خویشاوندان خود که مرگ به سراغشان آمده باشد، این چنین رفتار می کنند؟... 

چنین استقبالی با < کندن >  گل های محوطه فرودگاه و در دست گرفتن گل های زرد ریشه کن شده، نه تنها نشان از بی  اعتنائی  مطلق  مقامات < رژیم >   به  درد  و  رنج  وابستگان  این  قربانیان  دارد،  بلکه  بیانگر  عمق  نگاه  دورویانه  بی  ریشه گان < رژیمی >  است که جان مردم برایشان هیچ ارزشی ندارد.

                                            ________________________________________
        bamschad.wordpress                                         

۱۲ مهر ۱۳۹۴

تصاویر گویا


اعتراضات سیاسی و سپس جنگ داخلی سوریه در پنج سال گذشته، تاکنون به کشته شدن حدود ۲۵۰ هزار نفر، آوارگی میلیون‌ها نفر و نابودی بسیاری از شهر‌ها و زیرساخت‌های این کشور منجر شده است.

بشار اسد " سوریه " : مطمئنیم ائتلاف ما موفق می‌شود .
بشار اسد، رئیس جمهور! سوریه، تشکیل ائتلافی به گفته او «علیه تروریسم!» با حضور کشورش، روسیه، ایران<اسلامی> و عراق را تایید کرده و گفت که «مطمئن هستیم که این ائتلاف موفق خواهد بود.» 


 اسد در گفت‌وگو با تلویزیون دولتی < رژیم >  اسلامی ایران که متن آن یکشنبه ۱۲ مهر منتشر شده، از «ابتکار عمل» ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در تشکیل این ائتلاف قدردانی کرده است!!.
وی در پاسخ به این پرسش خبرنگار شبکه خبر که «اکنون ائتلاف جدیدی در منطقه و با حضور ایران<اسلامی>، روسیه، عراق و سوریه در حال شکل‌گیری است، و با توجه به حمایت‌های برخی کشورهای منطقه از تروریسم! آیا این ائتلاف می‌تواند عملکردی موفقیت‌آمیز داشته باشد؟» گفت: «باید این ائتلاف موفق شود وگرنه شاهد تخریب همه منطقه خواهیم بود، و ما مطمئن هستیم که این ائتلاف موفق خواهد بود.»

 
​او در عین حال کناره‌گیری خود از قدرت با هدف بازگرداندن آرامش به سوریه را رد کرده و گفته است: «چنانچه راه حل در کناره‌گیری از قدرت بود، من هرگز تعلل نمی‌کردم.»​
این سخنان رئیس جمهور سوریه پس از آغاز عملیات نظامی روسیه در کشورش بیان می‌شود.


هواپیماهای جنگی روسیه در روزهای اخیر مواضع «حکومت اسلامی» (داعش) و دیگر گروه‌های مسلح مخالف بشار اسد را بمباران کرده‌اند؛ اگرچه غرب می‌گوید روس‌ها بیشتر بر بمباران گروه‌های میانه‌روی مخالف دولت سوریه تمرکز کرده‌اند. ​
بشار اسد در مصاحبه با صدا و سیمای <رژیم> اسلامی از  خامنه‌ای به عنوان «حضرت امام» نام برده ! و گفته که با او «رابطه‌ای برادرانه» دارد.


تایید تشکیل ائتلاف بین روسیه، ایران، سوریه و حتی عراق توسط  اسد در حالی است که پیش از این حسن روحانی، رئیس <دولت> رژیم ایران، ائتلاف میان تهران و مسکو برای مبارزه با گروه " حکومت اسلامی - داعش" در سوریه را تکذیب کرده بود.



اعتراضات سیاسی و سپس جنگ داخلی سوریه در پنج سال گذشته، تاکنون به کشته شدن حدود ۲۵۰ هزار نفر، آوارگی میلیون‌ها نفر و نابودی بسیاری از شهر‌ها و زیرساخت‌های این کشور منجر شده است. 

                                               ___________________________________