در يكي از روزهاي خوش اقبالي خودم(!) در يك سفر تاريخي(!) با هواپيماي توپولف شركت ایرانی تابان همسفر شدم
در ابتداي ورود به هواپيما با بوي گازوئيل و بوي مطبخ مرحوم بي بي جانم مواجه شدم ! حال اين بو از كجا متصاعد بود بايد از دست اندركاران آماده سازي اين هواپيماها پرسيد
هواپيمابا ۶۵ دقيقه تاخير(!) پرواز كرد البته با صداهاي عجيب و غريب و لرزشهايي كه هر لحظه احتمال افتادن هواپيما را تداعي ميكرد و منجر به خواندن شهادتين و چهار قل و هردعايي(!) كه بلد بودم شد
نكته ديگر در اين سفر نشريه اي بود كه شركت تابان با بي سليقگي كامل براي مسافرين تهيه كرده بود و در صفحه دوم آن گزارشي از سانحه هاي هوايي سال گذشته در جهان را ظاهرا براي طيب خاطر و ايجاد آرامش مسافرين چاپ نموده بود
در ابتداي ورود به هواپيما با بوي گازوئيل و بوي مطبخ مرحوم بي بي جانم مواجه شدم ! حال اين بو از كجا متصاعد بود بايد از دست اندركاران آماده سازي اين هواپيماها پرسيد
هواپيمابا ۶۵ دقيقه تاخير(!) پرواز كرد البته با صداهاي عجيب و غريب و لرزشهايي كه هر لحظه احتمال افتادن هواپيما را تداعي ميكرد و منجر به خواندن شهادتين و چهار قل و هردعايي(!) كه بلد بودم شد
نكته ديگر در اين سفر نشريه اي بود كه شركت تابان با بي سليقگي كامل براي مسافرين تهيه كرده بود و در صفحه دوم آن گزارشي از سانحه هاي هوايي سال گذشته در جهان را ظاهرا براي طيب خاطر و ايجاد آرامش مسافرين چاپ نموده بود
اما" سرویس پذیرائی! " كه كيفيت بهداشتي آن را ملاحظه ميفرمائيد . خيارشور كپك زده گل سرسبد اين پذيرايي بود كه به نظر شما ميرسد
البته قصدم اين نبود كه اين شركت را رسوا كنم اما وقتي به ميهماندار مراجعه كردم و تقاضاي تعويض باكس خودم را نمودم ايشان با پررويي گفت: همين را براي ما آورده اند و نميتوانيم كاري بكنيم لهذا گوشي تلفن از جيب درآوردم و شروع به عكس برداري نمودم تا دوستان چنانكه به هواپيمايي تابان ميروند يك لقمه نان و پنير هم براي خود همرا ببرند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر