۱۲ فروردین ۱۳۸۸


عکسی تکان دهنده از یکی از اولین کشتارهای دسته جمعی بعد از انقلاب! در فروردین ۵۸ ـ
اجساد ۱۱ تن از سران رژیم سابق که در آپریل سال ۱۹۷۹ در دادگاه انقلاب به ریاست صادق خلخالی محکوم به اعدام شدند و در زندان قصر حکم به اجرا در آمد.
در میان آنها میتوان به "عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه کابینه هویدا و آموزگار و ارتشبد" حسن پاکروان "دومین رئیس ساواک اشاره کرد
دیگر افراد عبارت اند از غلامرضا نیک پی شهردار تهران، علی نشاط فرمانده گارد جاویدان،حسینعلی بیات نماینده مجلس شورای ملی، علی حجت کاشانی رئیس تربیت بدنی،منصور روحانی وزیر برق و کشاورزی کابینه هویدا، محمد علی علامه قزوینی نیابت تولیت مدرسه سپهسالار، محمد تقی مجیدی رئیس اسبق دادگاه نظامی، ناصر مقدم چهارمین رئیس ساواک

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ماده‏ی شانزده اعلامیه‏ی جهانی حقوق بشر تاکید دارد:

«۱ـ هر زن و مرد بالغی حق دارند بدون هيچ محدوديتی از حیث نژاد، مليت، تابعیت يا دين با هم‏ديگر زناشويی داشته باشند و تشکيل خانواده بدهند. در تمام مدت زناشويی و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در تمام امور مربوط به ازدواج، حقوق برابر دارند.

۲ـ ازدواج حتماً بايد با رضايت کامل و آزادانه‏ی زن و مرد صورت گيرد.»


قوانین داخلی ایران، اما در بسیاری از موارد مغایر با این بند اعلامیه‏ی جهانی حقوق بشر است و زن و مرد از حقوق برابر در قبول ازدواج، زندگی زناشویی و جدایی برخوردار نیستند.

بر اساس ماده‏ی ۱۰۴۱ قانون مدنی ایران، سن ازدواج برای دختران سیزده سال است و پیش از آن نیز ولی دختر، پدر یا جد پدری دختر می‏تواند اجازه‏ی ازدواج دختر را از دادگاه بگیرد.

از سوی دیگر، ماده‏‏ی ۱۰۴۳ همان قانون، ازدواج دختر باکره را در هر سنی که باشد، مشروط به اجازه‏‏ی پدر یا جد پدری کرده است.

در کنار هم گذاشتن این دو ماده، رضایت کامل و ‏آزادانه‏ی زن، هنگام ازدواج را به تمامی زیر سوال می‏برد.

ماده‏ی شانزده اعلامیه‏ی جهانی حقوق بشر، بر نبود هیچ محدودیتی، از لحاظ، ملیت، مذهب و تابعیت برای ازدواج تاکید دارد.

در قوانین مدنی ایران، این تاکید در مورد مردان، به تمامی رعایت شده است و مرد ایرانی برای ثبت ازدواجش با هر زنی از هر نژاد، ملیت، مذهب و با هر تابعیتی، با مشکل روبرو نیست.

اما زنان ایرانی برای ازدواج با تبعه‏ی خارج، چنان‏که در ماده‏ی ۱۰۶۰ قانون مدنی آمده است، غیر از پدر، از دولت نیز اجازه بگیرند.

هم‏چنین آئین‏نامه‏ی زناشویی بانوان ایران با اتباع بیگانه‏ی غیرایرانی، تاکید دارد: در صورتی که مرد غیرمسلمان و زن مسلمان باشد، باید گواهی یا استشهاد تشرف مرد به دین مبین اسلام، برای صدور پروانه‏ی اجازه‏ی زناشویی بانوان ایرانی با اتباع بیگانه ارائه شود.

در اعلامیه‏ی حقوق بشر که دولت ایران نیز متعهد به اجرای آن شده، آمده است: زن و شوهر در کلیه‏ی امور مربوط به ازدواج، دارای حقوق مساوی هستند. قوانین خانواده در ایران با ماده‏ی ۱۱۰۵ قانون مدنی آغاز می‏شود که در آن قید شده: در روابط زوجین، ریاست خانواده از خصایص شوهر است.

این ماده، اشاره‏ای صریح و کلی به موقعیت برتر مرد در خانواده‏ی ایرانی است و جزئیات این نابرابری در سایر مواد قانون به تفصیل بیان شده است.

در خانواده‏ی ایرانی، نفقه بر عهده‏ی مرد است. اما به شرط آن که زن هیچ‏گاه از رابطه‏ی جنسی امتناع نکند.
ماده‏ی ۱۱۰۸ قانون مدنی تاکید می‏کند: هرگاه زن بدون مانع مشروع، از ادای وظایف زوجیت یا رابطه‏ی جنسی امتناع کند، مستحق نفقه نخواهد بود.

بنا به ماده‏ی ۱۱۱۷ قانون مدنی: شوهرمی تواند زن خود را ازحرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد، منع کند. هم‏چنین زن، چنان که در ماده‏ی ۱۱۱۴ قانون مدنی آمده است، باید در منزلی که شوهر تعیین می‏کند، زندگی کند.

برای خروج از کشور نیز اجازه‏ی شوهر ضروری است و بنا بر بند سوم، ماده‏ی ۱۸ قانون گذرنامه: فقط زنانی که با شوهر خود مقیم خارج هستند و زنانی که شوهر خارجی دارند، اما در تابعیت ایرانی باقی ماند‏ه‏اند، از شرط این قانون مستثنی هستند.

ریاست مرد بر خانواده، در تمام مسایل ازدواج و طلاق درنظر گرفته شده است و بر اساس قوانین ایران، زن و شوهر هنگام طلاق و پس از آن نیز از حقوقی برابر برخوردار نیستند.

بنا بر ماده‏ی ۱۰۳۳ قانون مدنی‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏: مرد می‏تواند با رعایت شرایط و مقررات در این قانون، پرداخت مهریه و اجرت‏المثل، با مراجعه به دادگاه، تقاضای طلاق همسرش را داشته باشد.

تقاضای طلاق از سوی زنان، اما به این سادگی نیست. یا باید طبق آن‏چه که در ماده‏ی ۱۱۲۹ ذکر شده، شوهر نفقه ندهد و یا این که زن در عسر و حرج باشد که متذکر در ماده‏ی ۱۳۳۰ (اثبات عسر و حرج) قید شده است.
اما این کار اصلا ساده نیست. بر اساس قانون، عسر و حرج عبارت است از: وضعیتی که ادامه‏ی زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد.

مواردی که در قانون ذکر شده، هم‏چون ترک زندگی خانوادگی بدون عذر موجه، اعتیاد، ضرب و شتم و محکومیت به پنج سال حبس یا بیشتر، باید با شواهد و مدارک به اثبات دادگاه برسد.

با توجه به شفاف نبودن قانون و برخوردهای سلیقه‏ای در اجرای آن، اثبات چنین موارد محدودی نیز گاه سال‏ها زمان می‏برد و در بسیاری از موارد قاضی را برا ی لزوم صدور حکم راضی نمی‏کند.

پس از طلاق نیز ریاست مرد در امور خانواده، بر فرزندان حکم‏فرما است. چنان که در ماده‏ی ۱۱۸۰ آمده است: طفل صغیر تحت ولایت قهری سرپرستی پدر و جد پدری خود می‏باشد.

ماده‏ی ۱۱۸۳ قانون مدنی نیز ولی، پدر یا جد پدری را در کلیه‏ی امور مربوط به اموال و حقوق مالی کودک، نماینده‏ی قانونی او عنوان می‏کند. قانون حضانت با تغییراتی که در سال ۱۳۸۲ انجام شد، تا اندازه‏ای اصلاح شده است.

بنا بر ماده‏ی ۱۱۶۹ قانون مدنی، برای حضانت و نگهداری طفلی که والدین او از هم‏دیگر جدا شده‏‏اند، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن حضانت با پدر است.

پس از هفت سالگی، در صورت بروز اختلاف‏، حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک، به تشخیص دادگاه می‏باشد.
با این وجود، ماده‏ی ۱۱۷۰ همین قانون تاکید می‏کند که اگر مادر در مدتی که حضانت طفل با اوست، شوهر دیگری اختیار کند، حق حضانت با پدر خواهد بود.

ازدواج مجدد پدر، اما هیچ‏گاه حق حضانت را از او سلب نمی‏کند.

دامنه‏ی این نابرابری در قوانین ازدواج، پس از مرگ شوهر نیز ادامه دارد.

بر اساس ماده‏ی ۹۴۶ قانون مدنی: شوهر از تمام اموال زن و زوجه ارث می‏برد. اما زن فقط از اموال منقول، قیمت ساختمان و درخت موروث است.

بر اساس ماده‏ی ۹۴۹ قانون مدنی، در صورت نبودن هیچ وارث دیگر غیر از زوج یا زوجه، شوهر تمام ترکه‏ی زن متوفی خود را به ارث می‏برد. اما، زن فقط نصیب خود را از یک چهارم اموال شوهر دارد و بقیه‏ی ترکه‏ی شوهر در حکم مال اشخاص بلاوارث خواهد بود و به دولت تعلق خواهد گرفت.