ما در جامعه ای زندگی میکنیم که نظام آموزشیاش بر اساس پنهانکاری و ندادن اطلاعات استوار شده است
این فکر که اگر نمیخواهیم کودکانمان به این یا آن بلیه دچار شوند، بهترین روش اینست که مراقب باشیم تا اطلاعات زیادی در بارهی آن به دست نیاورند- کاملا غلط و حتی غرض ورزی هست
این روشی است که سلامت را بر نداستن، نفهمیدن، بی زمینه بودن و تجربه نداشتن استوار می داند. این که فرزند ما هر چه کمتر در مورد مثلا مسائل جنسی یا اعتیاد بداند احتمال آنکه دچار انحراف شود کمتر است. چنین طرز فکری اشتباه است
این روشی است که سلامت را بر نداستن، نفهمیدن، بی زمینه بودن و تجربه نداشتن استوار می داند. این که فرزند ما هر چه کمتر در مورد مثلا مسائل جنسی یا اعتیاد بداند احتمال آنکه دچار انحراف شود کمتر است. چنین طرز فکری اشتباه است
درست برعکس این دادن اطلاعات کافی و صحیح است که بیشترین تضمین را برای آیندهی فرد به وجود می آورد. آموزشی که هدفش را بر کنترل اطلاعات بگذارد بر یک اصل و پیش پنداشت ابتدایی استوار است
عدم اعتماد به فرد و توانایی هایش برای کنترل خود و یا محیط اطرافش. نظام آموزشی که بر ندادن اطلاعات بیشتر از دادن آن اصرار می ورزد در نهایت حل مشکلی( مثلا) مانند اعتیاد را در درجه اول نه از طریق توانایی و آگاهی فردی بلکه با تکیه بر وسائل کنترل جمعی (خانواده، گروه اجتماعی، پلیس و غیره) میسر میداند. چنین پیش پنداشتهایی باید درابتدا در نگاه جامعه ی ما به این گونه مسائل تغییر کند- اگر چه در ذات تحجر و خرافه ، پنهانکاری (قشنگ ترین!!) روشی هست که افراد ساده دل و نوجوانان ناچار را به بند کشیده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر