ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ: ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻟﺖ ﮐﺎﻟﯿﻔﺮﻧﯿﺎ ﺑﺎ ﺑﺴﺘﻦ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺻﺤﻨﻪ ﺳﺎﺯﯼ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ، ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺖ ﻣﻦ ﺷﺪﻥ ﮐﻮﺩﮎ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﻪ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ کردند...
ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﻃﻨﺎﺏ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺶ، ﺑﺎﻋﺚ ﺧﻔﮕﯽ ﻭ ﺍﺯ دست دادن جانش شد.
۲ نظر:
موضوع انشاء: يك لقمه نان حلال !
نان حلال خيلي خيلي خوب است. من نان حلال را خيلي دوست دارم. ما بايد هميشه دنبال نان حلال باشيم. مثل آقا تقي. آقاتقي يك ماستبندي دارد. او هميشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت ميدهد تا آبي كه در شيرها ميريزد و ماست ميبندد حلال باشد. آقا تقي ميگويد: آدم بايد يك لقمه نان حلال به زن و بچهاش بدهد تا فردا كه سرش را گذاشت روي زمين و عمرش تمام شد، پشت سرش بد و بيراه نباشد.
دايي من كارمند يك شركت است. او ميگويد: تا مطمئن نشوم كه ارباب رجوع از ته دل راضي شده، از او رشوه نميگيرم. آدم بايد دنبال نان حلال باشد. داييام ميگويد: من ارباب رجوع را مجبور ميكنم قسم بخورد كه راضي است و بعد رشوه ميگيرم!
عموي من يك غذاخوري دارد. عمو هميشه حواسش است كه غذاي خوبي به مردم بدهد. او ميگويد: در غذاخوري ما از گوشت حيوانات پير استفاده نميشود و هر چه ذبح ميكنيم كره الاغ است كه گوشتش تُرد و تازه است و كبابش خوب در ميآيد. او حتماً چك ميكند كه كره الاغها سالم باشند وگرنه آنها را ذبح نميكند. عمويم ميگويد: ارزش يك لقمه نان حلال از همهي پولهاي دنيا بيشتر است!! آدم بايد حلال و حروم نكند. عمو ميگويد: تا پول آدم حلال نباشد، بركت نميكند. پول حرام بيبركت است.
من فكر ميكنم پدر من پولش حرام است؛ چون هيچوقت بركت ندارد و هميشه وسط برج كم ميآورد. تازه يارانهها را خرج ميكند و پول آب و برق و گاز را نداريم كه بدهيم. ماه قبل گاز ما را قطع كردند چون پولش را نداده بوديم. ديشب ميخواستم به پدرم بگويم: اگر دنبال يك لقمه نان حلال بودي، پول ما بركت ميكرد و هميشه پول داشتيم؛ اما جرأت نكردم. اي كاش پدر من هم آدم حلال خوري بود.!!!..
اکبر ترکان مشاور <رئیس دولت رژیم اسلامی> در امور مناطق آزاد با خبرگزاری ایسنا مصاحبه نسبتا مشروحی کرده که خلاصه آنرا میخوانید*
«تا به حال نتوانستم مناطق آزاد را آزاد کنم. به اعتقاد من در حال حاضر مناطق آزاد، آزاد نیستند، بلکه اسیر دهها مقررات، قوانین پیچیده و سردرگم هستند. مزیت مناطق آزاد بتدریج در حال از بین رفتن است. از نهادهای سیاسی، امنیتی تا نهادهای اقتصادی هر کدام برای خودشان پیچیدگیهایی خاصی ایجاد میکنند که مزیت مناطق آزاد را از بین میبرد.
دولت به بنده ماموریت داد تا این موضوع را حل کنم ولی تا به امروز نتوانستم. بعضی از مناطق آزاد ما مناطق مرزی هستند و در این مناطق ارگانهایی وجود دارند که کسی حریف آنها نیست و از هیچ کس نیز حرف شنوی ندارند. به اعتقاد بنده باید برخی از این ارگانها را از مرز بیرون کرد که البته تا به حال موفق نشده ایم. این همه رئیس در منطقه مرزی نیاز نداریم. مرزبان اقتصادی، گمرک، مرزبان سیاسی – امنیتی کافی است و بقیه باید مرخص شوند.
مرز نقطه تراکم صفهای کامیون و تریلی نیست و نمیشود این همه تریلی را در لب مرز نگهداریم چون کرایه معطلی آنها افزایش مییابد.
نقاط مرزی شده شهر صد کلانتر. هنوز نتوانسته ایم یک مدیریت واحد ایجاد کنیم.
ارسال یک نظر